کد مطلب:329936 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

زینب (س ) و نعش برادر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

راوی گوید: به خدا قسم هرگز فراموش نمی كنم زینب دختر علی (ع ) را كه بر برادرش حسین (ع ) ندبه و ناله می كرد و با صدای اندوهناك و دلی پر غم فریاد می زد:

((یا محمداه ! ای جد بزرگوار كه درود فرشتگان بر تو باد! این حسین توست كه در خون خود غلطان است و اعضایش از یكدیگر جدا شده است و اینان دختران تو هستند كه اسیر شده اند. از این ستمها به خداوند و به محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم ) و به علی مرتضی و به فاطمه زهرا و حمزه سیدالشهداء شكایت می كنم .

یا محمداه ! این حسین توست كه در زمین كربلا برهنه و عریان افتاده است

و باد صبا خاكها را بر بدن او می پاشد. این حسین توست كه از ستم زنازادگان كشته شده است . آه و افسوس ! امروز روزی است كه جدم رسول خدا علیهم السلام از دنیا رفت . ای یاران محمد! اینان فرزندان پیغمبر شمایند كه آنان را مانند اسیران به اسیری می برند))

در روایت دیگری وارد شده است كه زینب (س ) عرض كرد:

((یا محمداه ! دخترانت اسیر و فرزندانت كشته شدند و باد صبا خاكها را بر آن بدنها می پاشد. این حسین توست كه سرش را از قفا بریدند و عمامه و ردای او را به غارت بردند.

پدرم فدای آن كسی باد كه ظهر دوشنبه لشكرش را قتل و غارت كردند.

پدرم فدای آن كسی باد كه خیمه های او را گسیختند.

پدرم فدای آن كسی باد كه دیگر كسی ندارد كه اسیر گرفته شود.

پدرم فدای آن كسی باد كه زخم بدنش طوری نیست كه مرهم پذیر باشد.

پدرم فدای آن كسی باد كه دوست بداشتم جانم فدای او شود.

پدرم فدای آن كسی باد كه دل پر از غم و غصه بود تا از دنیا رفت .

پدرم فدای آن كسی باد كه لب تشنه بود و با لب عطشان شهیدش ‍ كردند.

پدرم فدای آن كسی باد كه جدش محمد مصطفی علیهم السلام پیغمبر خداست .

جانم فدای كسی باد كه او فرزند كسی است كه خورشید به خاطر نماز او برگردانده شد.)) راوی گوید: به خدا قسم زینب (س ) از گریه خود،

هر دوست و دشمنی را به گریه انداخت .(127)

127-لهوف ، ص 153